شعر و قصه

جناب آقای احمدی نژاد سلام علیکم پس عرض سلام خیلی دلم می خواست زمان اجازه میداد یک ساعت در کنارتم باشم وبرادرانه عرض کنم راهی که رفتی بسیار اشتباه بود اگرچه می توان برگشت اما شاید حالا هم دیر دیر شده است شما اگر درکنار مقام معظم رهبری می ماندی تا اخر محبوب دلها می ماندی اما دنیاست که وسوسه را ایجاد میکند همان سیب نیم خورده ی حضرت آدم نبینا هم این طور شد شما خیال میکنی مردم شریف ایران هرصبح برای سلمتی شما صدقه می دهند تازه دین داران بعضی ها برای امام زمان صدقه می دهند وبعضی هم برای سلامتی مقام معظم رهبری هنوز هم دیر نیست برگرد اما نه به عنوان تقدس و منجی برگرد شاید ملت شریف ایران قبولت کنند اگرچه شاید هم نه دکترجان شما الان فقط وکیل خودت هستی سعی کن مثل یک شهروند با نظم باش و به قوه ی قضاییه توهین نکن چطور اصلاح طلبان را یکی یکی سربریدند وقربانی شدند توهین نکردند جناب بقایی دوست شما در یک سوئئتی با بهترین امکانات گله داشت وشاکی بود بیا به وجدانت رجوع کن و لحظه ای در تنهایی بدون غیب گوییان بی اندیش که این مسیر به کجا می رود بنده به عنوان سرباز کوچک مقام معظم رهبری برای شما هم آرزوی سلامتی دارم سحرهنگام اذان صبح همان فجر سپیده دم برگرد تاشاید سعادتی بیابی ومردم هم بخشنده اند و کریم باتقدیم احترام